تو که منو نمی خوای چرا دست از سرم بر نمی داری؟ چرا راحتم نمی ذاری؟ برای تو که عشق و علاقه رو حتما با مال دنیا می سنجی و ظاهر رو به باطن ترجیح میدی، این رفتار اصلا منطقی نیست، تو که ظاهر زیبا و آراسته ای داری، تحصیل کرده هم هستی، موقعیت اقتصادی و اجتماعی عالی داری و از همه مهمتر اهل منت کشی هم نیستی، منو دیگه برای چی می خوای، یه وقت باعث کسر شان تو نشم، یه آدم بد بخت و بیچاره مثل من به چه دردت می خوره، می خوایش چیکار؟ می خوای مردانگی و غرورش رو بذاره کنار و نقش یه عروسک رو برات بازی کنه؟ که بازیچه دستت بشه؟ تا هر جوری دوست داری بکوبیش و اونم هیچی نگه؟ که دلش رو بگیری زیر پاهات له کنی؟ که بشکنیش؟ که از اشک ریختن و سکوت پر از فریادش لذت ببری؟ یعنی من حق ندارم که نخوام بازیچه دست تو باشم؟ تو که منو دوست نداشتی و نداری چرا دست از سرم برنمی داری؟ چرا نمی ذاری به درد خودم بسوزم و بسازم، بگو چرا برای هیچ کدوم از این سوالاتم جوابی نداری؟
یادته اون شب بهت گفتم که خیلی عوض شدم، از اون موقع تا حالا هم خیلی چیزا عوض شده و هم من همراه اون چیزا عوض شدم، تو هم حتما عوض شدی، و نتیجه اینکه دیگه برای هم غریبه ایم...
ببین دختر خوب، فکر نکن که من احمقم، توی عمرم با خیلی ها دوست بودم، اندازه موهای سرت، اما هیچوقت لذت دنیا رو با اعتقاداتم عوض نکردم، فقط هم دوبار عاشق شدم، که هر دوبارش این شد که می بینی، تازه تو که از جریان مریم هم با خبر بودی، اینم بدون که سیاست های احمقانهء تو هم که به خاطر صداقت خودم باورشون می کردم دیگه کاری از پیش نمی بره، پس برو و راحتم بذاره، گول حرفاتم دیگه نمی خورم، بهتر منتظر همون عشق قدیمیت باشی، شاید یه روز برگشت، اونوقت بازم یه عاشق دل شکسته داری که باهاش بازی کنی...
ضمنا برای تو که ادعای پیروی از دین خدا و پیغمبر رو داری چند تا نصیحت دارم:
همونطور که پاکی و نجابت و رفتار نیک و شایسته توشهء سفر به یه دنیای دیگهء٬ صداقت و راستی و یه رنگی هم تنها چیزیه که توی راه عاشقی به درد می خوره نه سیاست. سعی کن هیچوقت با دل کسی بازی نکنی٬ غرور کسی رو نشکنی. اینم یادت باشه که برای عاشق شدن و بودن و موندن٬ باید خودت غرورت رو بشکنی تا یه روز دلت نشکنه. البته من اشتباه کردم و غرورم رو شکستم٬ اما بی تفاوتی تو نسبت به من باعث شکستن دلم هم شد، برو غریبه برو، برای تو هم آرزوی خوشبختی می کنم، تو رو هم به خدا می سپارم و میذارم اونی که جای حق نشسته و خوده حقه درباره من و تو و خوبی ها و بدی هامون تصمیم بگیره...
راستی برات متاسفم چون دیگه این دفعه نتونستی من رو بشکنی، نتونستی خارم کنی، اصلا فکرش رو هم نکن که دارم گریه می کنم، نه عزیز این حرفا رو با دلی پر از عشق و امید و تصویری از یک آینده روشن برای خودم در کنار اون کسی که عاشقم باشه و عاشقش باشم و لبی خندون همونطوری که تو بهم می خندیدی برات می نویسم...
می توان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید
می توان در جعبه ماهوت
با تنی انباشته از کاه
سالها در لا به لای تور و پولک خفت
می توان با هر فشار هرزه دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت
آه من بسیار خوشبختم
منبع: *فروغ فرخ زاد - فرستنده: سارا
اگر غیر از اینه و دروغ نمیگی بهم ثابت کن٬ یه ذره وجود داشته٬ یه ذره جرات داشته باش و رو در رو باهام حرف بزن٬ اینم هرگز فراموش نکن که محمد٬ دیگه هرگز دل پاک و با صداقتش رو آسون دست کسی نمیده٬ خوب می دونی این رو نگفتم که از خودم تعریف کنم٬ مشک آن است که خود ببوید٬ گفتم که بدونی من اون کسی نبودم که تو می خواستی٬ هر کسی که محمد رو می خواد باید٬ صداقتش٬ ایمانش و از همه مهمتر عشقش رو ثابت کنه...
اول شدم.
اه ببخشید. سلام
...
...
دلی پر از عشق و امید براتون آرزو میکنم(هرچند که میدونم از نعمتش بی بهره نیستید) همینطور آینده ای روشن!
موفق باشید.
بازم مثل همیشه ازت ممنونم سارا جان...
من چه دروغی بهت گفتم تو دیوانه ای
من نبودم با همه چیت کنار اومدم وقتی از عشق قدیمیت میگفتی کمکت میکردم که برگردی پیشش هروقت می خواستی زنگ میزدی حرف میزدی من گوش میدادم راهنماییت میکردم بعدش که از من خوشت اومد با همه چیت کنار اومدم با بده کاریات با غصه ها و ناله هات وقتی از مامان باباتو خواهرات بریده بودی کی بود همیشه باهات بود خودت میگفتی جای خیلیارو برات پر کردم بعد ۳ سالم زدی زیر همه چی فقط بگو چه دروغی گفتم نه جدی اگه راست میگی بگو من نبودم از خودموم خونوادمو وقتمو مادیاتم از وجود خودم برا تو میزدم از دلتنگیه ندیدنت پشت تلفن گریه میکردم
یه روز بی مقدمه گفتی من نمیتونمو رفتی چررررررااااااااااااا
حالا من دروغگ گفتم من به خاطر کسه دیگه رفتم من تو زندگیم هیشکی مثل تو نبود عشق قدیمی چیه کدومه تو درغ محضی ولی مرد باش اینجا دروغ نگو بسه دیگه
سلام مرسی از لطفت ولی کاش زودتر به این نتیجه میرسدی!
ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازهء...
بی آشیانه عزیز سلام....
راستش نمیدونم چی بگم ........ ولی خوب تصمیم با خودته
سلام افسانه جان٬ لطف کردی بهم سر زدی٬ بازم بیا...
سلام
ممنون که برام ادرس وبلاگتو گذاشتی
نمیدونم اسمشو چی بزارم شکایت یا درد ودل
به هر حال زیبا نوشته شده
اگه زحمتی نیست وقتی مطلب جدیدی نوشتی ادرس وبتو برام اف بزار بخونم ممنون
از شما هم ممنون که بهم سر زدی...
این درد دل نیست٬ درست خوده شکایت٬ چون از دستش بد جور شاکیم...
نمی دونم هدف از این کامننت گذاشتن ها چیه؟
نمی دونم چرا دوست داره همش یه جوری خرابم کنه؟
میتوان همچون عروسکهای کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید.
میتوان در جعبه ای ماهوت
...
...
باشه سارا جان٬ درستش می کنم٬ ممنون...
چه رنجی است لذتها را تنها بردن
و چه زشت است زیباییها را تنها دیدن
و چه خوشبختی آزار دهنده ای است
تنها خوشبخت بودن
در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.
جدی جدی سال عوض شده؟ یعنی آدما هم عوض شدن؟
یعنی اونایی که چوب لای چرخ بقیه میکردن دیگه این کار رو نمیکنن؟
یعنی اونایی که دخالتهای بی مورد میکردن دیگه این کار رو نمیکنن؟
یعنی اونایی که باعث جداییها شدن دیگه این کارو نمیکنن؟
یعنی اونایی که خوشیهای بقیه نمیتونستن ببینن عوض شدن؟
یعنی من هم عوض میشم؟ یعنی یه جوری که مورد قبول واقع بشم؟
بازم از حضور سبزت ممنون...
سلام
نمیدونم چی باید بگم البته فقط در مورد این متنت
موفق باشی
یاحق
سلام آهویی جان لطف کردی...
بی آشیانه عزیز سلام...
سر بلندی گر تو خواهی با همه یک رنگ باش
قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است
شاه کلید سعادت و خوشبختی فقط و فقط صداقت است...
امیدوارم صادقانه عاشق بشی...
پاینده باشی...
یا حق.
سلام دوست من
کاش این چیزا رو طرف مقابلم هم می دونست...
مرسی خوشم اومد
خواهش می کنم٬ قابلی نداشت...
SALAM KHOBIN
WEBLOGETUN KHEILI AALI BUD
SALAM
AZ WEBLOGETUN KHEYLI KHOSHAM AMAD
RASTI BARAYE WEBAM AZATUN KOMAK MIKHAM
سلام
خوبی عزیز
موفق باشی
هیچوقت دلت را . دل پاک و پر از صداقتت را دست هر دیوونه
نده
می دونی بعضیها لیاقتشو ندارن.تو با صداقت خودت جلو میری
ولی اونی که ارزششو نداره .اونی که دو رنگه یه روزی که شاید یکی از همین روزا باشه به خاطره صداقت دل مهربون تو
با دورنگیها و بازیهای روزگار خرد میشه. کوچیک میشه
اینو بدون :اگه دلت رو شکسته باشه هیچوقت دلش آرامش نداره
چوب خدا صدا نداره
ولی اگه نمی دونی علت بی مهریهاشو اونو ببخش
بخشیدن یه حسنه که توی وجود آدمای پاک با قلب بی آلایش
ریشه میزنه.نذار ریشه اون خشک بشه
آشیانه ات را دوباره از نوبساز
با طرحی نو. عشقی پاک و خالص
با یه امید دوباره ولی نه با هر بی هویتی
با اونی که لیاقتت را داشته باشه
دلتنگ نباش
شاد و همیشه سبز باشی
یاد باد آنکه مرا یاد کند
یاد باد اونی که یه دل مرده رو یاد کنه
هر وقت گل سرخی را میبینم به یاد تو و صداقتت اونو می بویم
به خاطره همه بدیهام منو ببخش
قشنگه وبت موفق باشی
سلام خدا قوت. واقعا براش متاسفم که لیاقت این همه دوست داشتنتو نداشته.
چه دنیای عجیبیه به هر کی که میگی دوست دارم یا بهت
می خنده یا برعکس باهات میمونه بعدش میره ، یه دل
شکسته و تنها واست میمونه( سلام دوست عزیز داستان عشق و مرگ عشق.
مایل به تبادل لینک هسیتد
اگه خواستید منو با اسم ( داستان عشق و مرگ عشق ) لینک کنید
اگه مایل بودید شماهم اسم تو بگو بازم ممنون
آره واقعاً دنیای عجیبیه...
چه احساس قشنگی.کاش اونی که من می پرستمش همچین حسی به من داشت